غرب و ناتو عامل بحران در شمال افریقا
نوشته از ع . بصیر دهزاد نوشته از ع . بصیر دهزاد

وقایع در لیبیاو تونس و مصر و روند ها خطرناک در سوریه  این واقعیت را دارد ثابت میسازد که سیاست تفوق طلبی غرب و ناتو جهان را در آستانه کلونیالیزم تیپ جدید قرار داده است. این شکل کلونیالیزم را میتوان کلونیالیزم مدرن ( خشن بدون سرحد) نامید زیرا دیگر با کلونیالیزم بعد از ختم جنگ جهانی دوم الی دهه 70 و 80 فرق دارد . مشخصه این کلونیالزم استفاده سوٌ از کنوانسیون های بین المللی در مورد حمایت حقوق بشر ، وسیله سازی زمینه های نا مشروع از کانال های ملل متحد و استفاده غیر مشروع آن بر ضد حقوق اولیه انسانی و تعرض به حاکمیت ملی و قلمرو دیگر کشور ها ست که با این بهانه آسایش و ثبات کشور ها را به بی ثبایی و دامن زدن جنگ های داخلی  میکشاند. این بی ثباتی عامل جنگ های فرسایشی میشود که سیستم اقتصادی و سیاسی به فروپاشی مواجه میگردد. عاقبت فرو پاشی اقتصادی این است که در یک دوره طویل بی ثباتی و انارشی سیاسی زمینه سرمایه گذاری سیاسی غرب ساده تر مساعد میگردد و آن تا زمانی که به یک نیروی تصنعی با ظاهر دموکرات به یک فکتور قدرت مبدل گردد و با نام سازمان های دفاع از دموکراسی متبازر گردند. در این پروسه تحمیلی نقش سازمانهای واقعی دفاع از حقوق بشری، ثبات و وحدت ملی عمداٌ و پلان شده محدود و غیر موثر گردیده تا حد که این سازمانهای ملی و وطنپرست در حاشیه کنار روند. آماده ساختن روان مردمان متضرر از جنگ زمینه را برای پذیرش گروه های تصنعی با مهارت خاص مساعد میسازد . این پروسه با مهارت و تا حدی شرایط را برای مردم دشوار  میسازد که مجبوراٌ به پذیرش هر نیروی تن دهند تا صلح و ثبات و امنیت دو باره مسلط گردد. اینجا ست که دیگر کشور با تمام هستی مادی و معنوی اش در دست های ناپاک و ملوث قرار میگیرد. روشنفکران فرصت طلب و ملوث در این روند بهترین و اولین عاملین چنین دسایس شوم اند.

این هم ثابت گردیده است که ناتو و غرب دیگر پرنسیپ های همزیستی مسالمت آمیز که بنیاد اصلی اهداف ملل متحد را تشکیل میدادند و راه حل معضلات را در قدم اول از مجاری دپلوماتیک ممکن میدانست، دیگر به یخچالها گذاشته است، سیستم جهانی یک قطبی گردیده و دول مانند چین محافظه کاری اش را در سیاست های جهانی حفظ نموده است. پس این شعار حاکمان ایالات متحده آمریکا واقیت دارد که به کشور های دیگر غربی به خصوص اروپا توصیه میکند که " ما راه خود را به طرف آسیا باز نموده ایم، شما مناطق دیگر جهان را بین خود تقسیم نمائید" نقش سارمان ملل متحد بحیث تضمین کننده ثبات و امنیت بین المللی و احترام به حاکمیت ملت ها دیگر در جو کنونی سیاست بین المللی جداٌ مورد سوال و جرو بحث بر انگیز است.

حملات هوائی بالای شهر های لیبیا و حمایه گروه های وابسته به القاعده که با عث قتل هزاران غیر نظامی گردید این را هم نشان داد که برای غرب و ناتو هر وسیله برای رسیدن به اهداف نامشروع " تبرئه کننده " است. در جنگ لیبیا صد ها نفر از کوماندو   های خاص و دستگاه های مخفی از فرانسه، انگلستان ، اسرائیل و تعداد کشور های دیگر " حامیان حقوق بشر" و " تضمین کننده گان قوانین بین المللی" اشتراک نمودند ، در جنگ دست بدست و پهلو به پهلو یکجا با القاعده جنگیدند و عملاٌ محتوای قرار شماره 1973 شورای امنیت ملل متحد را زیر پا نمودند. آنها عملاٌ و با پرروئی اعلان نمودند که قذافی را یا بکشند و یا زنده بدست بیاورند.

اکنون ثمره این آزادی و دموکراسی در لیبیا حاکمیت شرعیت اسلامیٌ واحیای قانون ازدواج با زنهای متعدد (پولیگامی) و سیستم بانکی بدون ربح است که در زمان طالبان در افغانستان نیز مروج گردیده بودند. باید باین اعتراف نمود که تمدن شکل گرفته در کشور لیبیا به عقب گرایان ضد حقوق بشری و زن ستیز تحویل داده شده است و این در قالب همان سیاست دموکراسی و حمایت حقوق بشر غرب و ناتو است. این همان غرب و ناتو خواهد بود که راه را به سوی شرق میانه و شمال آفریقا باز مینماید و هدف بعدی کشور سوریه است. القاعده عملاٌ در سوریه در جنگ مسلحانه بر ضد حکومت قانونی بشار اسد قرار دارد، سلاح را از اسرائیل و مصر و قطر بدست میآورند که  این تکرار همان سالهای جنگ در افغانستان است که بنیادگرایان اسلامی به حمایت ناتو و غرب و دولتهای وابسته و فروخته شده مانند امارات، قطر و مصر ملیارد ها دالر پول و سلاح بدست میآوردند . و اسم مبارزین آزادی را بخود گرفته بودند ولی در یک پلان قبلاٌ تنظیم شده در سالهای بعدی با تمسخر و اهانت های شرم آور ناتو و غرب قرار گرفتند.

آیا بجا خواهد بود که ما این دموکراسی را دموکراسی "خون" بنامیم و عدالت، حقوق بشرو آزادی را  آزادای ، عدالت  و حقوق بشر " کشتن الف تا ی اعضای خانواده رهبران دولتها، بمبارد شهر ها و زمینه سازی برای وقوع جرایم جنگی"  بنامیم؟

در دهه های 60 الی 90 قرن بیستم آمریکا و تعداد از کشور های غرب بیشتر تلاش مینمودند تا با نفوذ مخفی در دستگاه های نظامی و خرید افسران نظامی ضعیف النفس  زمینه کودتا ها را مساعد و سران دول که با سیاست های غرب و ناتو موافق نبودند، را به شکلی به قتل میرسانیدند. بهترین رهبران ملی در کشور های اسیا، آفریقا و آمریکای لاتین قربانی آن سیاست های ضد بشری گردیدند. بعد ار فروپاشی اتحاد شوروی و قطب مقتدر شرق، کشور ها ی اروپای شرق از لحاط اقتصادی در فروپاشی قرار گرفتند که در عمق بحرانات اقتصادی، کنسرن ها ی بزرگ غرب بنیاد های اساسی تولیدی شان را به قیمت توت و تلخان به تصرف در آوردند.

 اکنون فرصت برای تسلط سیاسی نظامی بر سرمین های طلای سیاه رسیده است که غرب وناتو در این راستا طرح پلان تفوق بر لیبیا را عملی میسازد. لیبیا در استانه یک جنگ بزرگ تحمیلی داخلی قرار داده شده است و غرب در گرماگرم این جنگ از یک طرف اعلان کرد که قصد ندارند که قذافی را بکشند ولی هفته چندین بار منازل مسکونی وی را بمبارد مینمود و حتی بر اطفال معصوم شان هم رحم نکردند. در عین زمان حکومات غرب اعم در آمریکا و اعم در فرانسه و انگلستان مخالفین را به ملاقات ها میپذیرند و گویا که معامله سپردن قدرت سیاسی لیبیا را بین گروپ های سیاسی در معرض لیلام گذاشته اند " کدام یک بیشتر و مطمئین تر تضمین میدهد و تعهد مسپارد، برنده است" قذافی به بصورت غیر انسانی در حالت زخمی با لگد ها بر سر و رویش قرار گرفت و کمره های اشنا نشان دادند که این " اسیر جنگی" چگونه به قتل رسانیده شد. همان تصویر که از صدام حسین به تلویزیونها ی غربی به نمایش گذاشته شد اکنون از قذافی به نمایش گذاشته شد.

اتحادیه اروپا زمان دفتر نماینده گی اش را با سفر کمیسار امور خارجی  اتحادیه اروپا به بنغازی افتتاح نمود که هنوز دولت قذافی مشروعیت حقوقی اش ر از دست نداده بود. این عمل سفر رئیس سی . آی .ای وقت آمریکا را به خاطرم زنده ساخت که در سال 1988 با لباس محلی (پیراهن و تنبان و پکول) با جمع از اعضای آی.اس. آسی پاکستان از ساختمان تونل های توره بوره بازدید میکرد و حاکمیت ملی افغانستان را نادیده میگرفت. ولی اکنون  در لیبیا نه به شکل مخفی بلکه با دیده درائی سیاسی و نقض حاکمیت ملی یک کشور مستقل عین عمل را انجام میدهد.

عمل کنونی غرب وناتو از دیدگاه های مختلفه و رعایت حقوق و مناسبات بین المللی و تمام تعهدات ،میثاق ها و توافقات بین المللی در تضاد و تناقض قرار دارد و هیچ گونه مشروعیت ندارد. نمیتوان آنرا کلونیالیزم مدرن و دیده درائی ننامید.حتی در بعض مصاحبه های وسایل اطلاعات جمعی به صراحت از ازبین بردن بعض رهبران سیاسی که ناساز با سیاست های غرب وناتو اند، شنیده میشود .

اکنون این سوال را باید مطرح نمود که میتوان به سیاست حمایت حقوق بشر و شعار احترام به حکمیت ملی و حق ملت ها در تعین سرنوشت خود شان که یکی از اصول اساسی همزیستی مسالت آمیر در منشور ملل متحد درج است، اعتماد نمود؟

(ختم)


October 31st, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی